یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۴

زندانی سیاسی و تجدید نظر در مواضع : 5 احتمال


آقای مهدی پرتوی برای توده ای ها شخصیت بحث برانگیزی است : او بینانگذار سازمان مخفی نوید ، عضو کمیته مرکزی وهیئت سیاسی و مسئول سازمان مخفی حزب پس از انقلاب است. پس از دستگیری سران حزب در سال های شصت ویک و شصت ودو و نمایشات تلویزیونی آن سالها بسیاری از توده ای ها مهدی پرتوی راعامل ضربه دوم به سازمان حزب دانسته و معتقدند که همکاری وی با دستگاه اطلاعاتی علت اصلی این ضربه بوده وعلاوه براین تواب شدن وی و همکاری اش با بازجویان نیزاز عوامل تسلیم و شکست سایر افراد توده ای در زندان بوده است. در سال هفتادو هشت آقای عمویی، از بازماندگان رهبری این حزب، در مصاحبه ای با روزنامه عصر آزادگان( به مسئولیت ماشاله شمس الواعظین) رفتار مهدی پرتوی در زندان را از عوامل فروپاشی حزب بر شمرد. آقای پرتوی هم بلافاصله اقدام به جوابگویی نمود . منهم برمبنای جوابیه ایشان موقع را برای طرح مساله " تجدید نظر در مواضع فکری وسیاسی " مغتتنم شمرده و در مقاله ای نسبت به طرح این مساله پرداختم و آنرا برای چاپ در اختیار خود شمس الواعظین قراردادم . ولی آنها مقاله را چاپ نکردند و پس از سه هفته از آن تاریخ هم روزنامه عصر آزادگان توقیف شد
اکنون از آنجا که تحلیل ارائه شده لازم است در اینجا آورده شود عین همان مقاله را بدون هیچگونه تغییری درهمین جا درج میکنم
--------------------------------------------------------------------------------------------
اول آذر هفتادو هشت

زندانی سیاسی و تجدید نظر در مواضع :5 احتمال

آقای عمویی در مصاحبه ای با روزنامه عصر آزادگان (آبان هفتاد و هشت) " شیوه رفتار آقای پرتوی درزندان " را در فروپاشی سال شصت و دو حزب توده ایران موثر دانسته است. آقای مهدی پرتوی نیز در واکنشی فوری و عجولانه به این دیدگاه در جوابیه ای ( عصر آزادگان بیست و شش آبان هفتاد و هشت)اظهارات آقای عمویی را " تحریف حقایق تاریخی " قلمداد نموده و ضمن متوجه ساختن مسئولیت فروپاشی حزب به آن گروه از اعضاء کمیته مرکزی که قبل از وی در بهمن ماه سال شصت ویک بازداشت شده بودند استدلالهایی کرده که از زوایای مختلف قابل بررسی است

نوشته حاضر نه درصدد کشف " حقایق تاریخی " است ونه میخواهد مسئولین فروپاشی حزب توده ایران را شناسایی و معرفی کند و نه قصد دفاع از شخص یا گروه خاصی را دارد، بلکه هدف بررسی معضل مسئولیت گریزی و توجیه گرایی مبارزین سیاسی شکست خورده و تحلیل آسیب شناسانه موضوع سابقه داری بنام "تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی " است

--------------------------------------------------------------------------------

برخی از محورهای " جوابیه " آقای مهدی پرتوی از این قرارند
آقای مهدی پرتوی در مواضع فکری و سیاسی گذشته خود تجدید نظر کرده است
به آقای مهدی پرتوی "افترا" زده شده و بدنام است
آقای پرتوی به آقای عمویی " بخاطر تحمل دهها سال زندان و پافشاری برآرمانهای خیرخواهانه " احترام قائل است
آقای پرتوی سالها " سکوت " کرده و " همه اتهامهای ناروا" را تحمل نموده ودر "جوابیه " نیز قصد دفاع ازخود را ندارد
آقای پرتوی پس از دستگیری در اردیبهشت ماه سال شصت ودو دراولین بازجویی ها مقاومت می کند ، اما مشاهده تسلیم و شکست رهبران حزب کاخ آرزوهایش بر سرش خراب می شود

ازجوابیه تلویحا چنین بر می آید که آقای مهدی پرتوی هنوزهم آرمانهایی را که حزب توده ایران حامل و مبلغ آنها بوده خیرخواهانه میداند و از نظر او مقاومت زندانی در برابر بازجو ارزشمند است ، تاثیر " شیوه رفتار" او در فروپاشی حزب افترا و تهمتی بیش نیست و علاوه براین ایشان از تحریف حقایق تاریخی و ناسزا گویی به کسی که درمواضع خود تجدید نظر کرده است مکدر و آزرده خاطر میشوند. خلاصه کلام اینکه آقای پرتوی به تعریف خودش انسانی است خیرخواه ، آرمانگرا و طرفدار صداقت و مقاومت و مخالف جزمیت و افترازنی

اما خواننده جوابیه انتظار دارد شخصی با سوابق آقای پرتوی نکات مهمتری را درجوابیه مطرح می کرد که به سهو و با عمد مسکوت مانده اند. مثلا

آقای پرتوی کی ، کجا ، چگونه و تحت چه شرایطی در مواضع نظری و سیاسی خود تجدید نظر کرده است؟
آقای پرتوی چه شیوه رفتاری را در زندان در پیش گرفته بوده که بخاطر آن در معرض افترا ، اتهام و بدنامی قرار گرفته است؟
آقای پرتوی چرا قصد دفاع از خود را ندارد و به چه دلیل سالها "سکوت" کرده و همه " اتهامهای ناروا " را تحمل نموده است؟

-------------------------------------------------------------------------

تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی

هر انسانی با هر ایدئولوژی ، فکر و اندیشه ای حق دارد در مواضع فکری و سیاسی خود تجدید نظر لازم را بکند و هیچکس حق ندارد به خاطر اینکار متعرض او گردد. این حکم در مورد آقای پرتوی نیز صادق است

اما " تجدید نظر در مواضع " دقیقا به چه معناست ؟
به تعریفی میتوان گفت : تجدید نظر در مواضع عبارتست از نقد آزادانه و آگاهانه مواضع فکری و سیاسی موجود و اتخاذ مواضع جدید به اختیار. چنین تجدید نظری یک شبه رخ نمیدهد و معمولا حاصل یک فرایند بسیار پیچیده و طولانی است

اگر این تعریف را بپذیریم جا دارد بار دیگر از آقای پرتوی پرسیده شود که وی کی ، کجا و چگونه در مواضع فکری و سیاسی خود تجدید نظر کرده است ؟
آیا در سلول انفرادی و باوجود بیم شکنجه و اعدام و حداقل میل کاملا طبیعی " رهایی " میتوان به اختیار یا آزادانه به نقد مواضع فکری و سیاسی نشست؟

آقای مهدی پرتوی بیش از هرکس دیگری با این واقعیت آشناست که چگونه متولیان دستگاهها تواب سازی (که اینروزها بخش بسیار کوچکی از شاهکارهایشان علنی میگردد) با استفاده از ابزارهای فوق الذکر اراده و شخصیت قربانیان خودرا درهم شکسته و آنها را به
تجدید نظردر مواضع فکری و سیاسی وادار میکنند. ایشان می توانند تعریف کنند که در زندانهای سیاسی دهه شصت و هفتاد فردی که درمواضعش " تجدید نظر" می کرد "تواب" نامیده میشد و اینکه در دهه تاریک شصت از نظر برادران تواب ساز تجدید نظر لفظی و ظاهری در مواضع به تنهایی برای پذیرش " توبه " کافی نبوده و قربانیان آنها باید "صداقت" خودرا عملا "اثبات" میکردند

آقای پرتوی جهت تنویر افکار عمومی می توانند توضیح دهند که "اثبات صداقت" حسب حال هر زندانی سلسله اعمال متنوعی را شامل میشود که از تخلیه اطلاعاتی کامل ، شرکت در نمایشهای تلویزیونی اعتراف و اعلام انزجار نسبته به اعمال و افکار گذشته آغاز شده و تا خبرچیینی و شرکت در عملیات بازداشت ، بازجویی و شکنجه همفکران سابق و زدن تیرخلاص و حمل جسد اعدام شدگان را در برمی گیرد. اینکه قربانی در مراتب فوق تا چه مرحله ای پیش برود وبه عوامل متعددی ازجمله میزان فشار وارده ، درجه استحکام شخصیتی و هشیاری فرد زندانی بستگی دارد

از آنجا که آقای پرتوی زمان ، مکان ، چگونگی و شرایط " تجدید نظر در مواضع فکر و سیاسی " خود را روشن نساخته است ، چند احتمال را میتوان مورد بررسی قرارداد


احتمال اول
آقای پرتوی دیرزمانی پیش از بازداشت ( در اردیبهشت سال شصت و دو) در مواضع خود تجدید نظر کرده بوده و تنها اعلان آن در زندان صورت گرفته است. اگر این احتمال درست باشد ادامه فعالیت تشکیلاتی آقای پرتوی ، بعنوان عضو کمیته مرکز و هیئت سیاسی و سازمان مخفی ، پس از تجدید نظر در مواضع را چگونه باید تفسیرکرد. دریک تفسیر خوشبینانه شاید بتوان گفت آقای پرتوی شجاعت لازم برای گسستن از یاران و رفقای سابق را نداشته و بازداشت و انزوای سلول انفرادی این امکان را برایش فراهم ساخته و او دلیلی ندیده در آتشی بسوزد که بدان اعتقادی ندارد. اما در تفسیری کمتر خوشبیینانه نظریه همکاری اگاهانه و عامدانه وی در قبل و بعد از بازداشت با نیروهای اطلاعاتی برای متلاشی ساختن تشکیلات حزب توده تقویت می شود

احتمال دوم
آقای پرتوی تا لحظه دستگیری بر مواضع خود باقی بوده و در بازجویی های اولیه مقاومت هم میکند، اما پس مشاهده درهم شکستن اراده و مقاومت آقای کیانوری در زیر شکنجه وشنیدن " اعترافات تکان دهنده و پوزش خواهانه رهبران " (از متن جوابیه) ، که حاصل فعالیت های شبانه روزی تواب سازان در فاصله بین دوضربه بود، به یکباره " کاخ بلند آرزوها و آرمانهای خیرخواهانه " برسرش خراب شده و ازآن "جز ویرانه ای از سرافکندگی و پشیمانی" برجای نمی ماند . و این امر نهایتا بدانجا می انجامد که آقای پرتوی به تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی اش می پردازد

اگر این احتمال را که (که درعین حال توجیه تلویحی آقای پرتوی در جوابیه هم هست) بپذیریم ، لاجرم باید قبول هم بکنیم که آقای مهدی پرتوی (عضو کمیته مرکزی و هیئت سیاسی و مسئول سازمان مخفی) تا زمان دستیگیری از آنچه در "جوابیه" از آنها به عنوان موارد اتهامی حزب ، "اعترافات تکان دهنده رهبران" و اعمال خلاف قانون حزب یاد می کند تا بدانجا بی خبر بوده که آگاهی ناگهانی از آنها چنان ضربه ای به او وارد می کند که کاخ آرزوهایش به یکباره فرو ریخته و مواضع فکری و سیاسی و شخصیت وی زیر آوارمدفون میشود. اما با توجه به این که بخش عمده موارد اتهامی حزب به سازمان مخفی تحت مسئولیت ایشان مربوط میشد ، پذیرش این احتمال منطقی بنظر نمی رسد

احتمال سوم
آقای پرتوی تا لحظه دستگیری برمواضع خود باقی بوده و "کاخ بلند آرمانها و آرزوهایش" نیز بر شالوده مواضع مذکور سربه فلک می سائید. استحکام این "کاخ بلند" و مواضع زیربنای آن تا بدان اندازه بوده که ، پس از بازداشت کیانوری و بخش عمده رهبری حزب در بهمن ماه سال شصت ویک ، آقای پرتوی بدون توجه به ظرفیت محدود انسانها در برابر شکنجه های جسمی و روانی طاقت فرسا و بدون اندک اندیشه ای در مورد امکان شکستن مقاومت رهبران زندانی ، به قهرمان سازی از آنها می پردازد وبدون انجام تدابیر امنیتی لازم برای خارج ساختن سازمان تحت مسئولیت خود از زیر ضربه قریب الوقوع به خواب زمستانی فرو میرود

آقای پرتوی که از لحاظ روانی و اعتقادی به شدت وابسته و نیازمند قهرمان ساخته خود بود ، پر به آسمان می کشید اگر منتشر میشد که کیانوری ، عمویی و دیگر رهبران زندانی زیر شکنجه مرگ را پذیرا شده اند بدون اینکه لب بگشایند وسرفرود آورند ، چرا که در این صورت تبدیل به اسطوره های قدسی و دست نیافتنی میشدند و برای مدتهای مدید سرمایه روانی لازم را برای ادامه فعالیت شهید پرستان فراهم می آوردند و امثال آقای پرتوی می توانستند برگهای برنده شهدای خود را در بازار سیاست یکی پس از دیگری در برابر رقبا و رفقای نیازمند قهرمان و اسطوره رو کنند. چه بسا آقای پرتوی چنین آرزویی هم داشت و متاسف بوده که چرا رهبران حزب همانند اعضاء سازمانهای چریکی به سیانور مسلح نشده بودند تا در همان بدو گرفتاری به درجه رفیع شهادت نائل آیند

اما سیر وقایع مطابق آرزوهای آقای پرتوی پیش نرفت . رهبران شاخص حزب شکنجه های جسمی و روانی سنگین را ( به تائید آقای پرتوی درجوابیه ) تاب نیاوردند ، سر فرود آوردند ، لب گشودند و با چهرهای درهم شکسته و شخصیت های فرو ریخته در برابر دوربینها تلویزیونی بر زبانشان سخنانی جاری شد که بدترین دشمنانشان هم انتظارش را نداشتند

حال تصور کنیم حال و روز آقای پرتوی را که پس از زندانی شدن بجای قهرمانان اسطوره ای ، که در راهروهای زندان با گامهای استورا گام برمیدارند و بازجوها و زندانبانان از نگاه کردن درچهره پر هیبت و باصلابت آنها می هراسند و از مسیر نگاههای نافذشان می گریزند ، با انسانهای درهم شکسته ای روبرو میشود که برای قضای حاجت نالان بر زمین می خزند و بجای دعوت به استواری و پایمردی او را به تسلیم و دادن اطلاعات فرا می خوانند . آقای پرتوی هم که همه زندگی و سرمایه عمر خود را در طبق اخلاص تقدیم قهرمانان و بت های خود کرده و رویاهای فراوانی درخیال خود پرورانده بود، با مشاهده این وضعیت حال قمار باز پاک باخته ای را پیدا می کند که علاوه بر از دست دادن همه چیز و آوار شدن کاخ آرزوها برسرش ، جسم و جانش نیز درمعرض شکنجه های مرگ بار قرا می گیرد و از آنجا که دارای شخصت مستقلی نیست و استواریش را از بت ها و قهرمانانش اخذ میکرده ناگهان در خلاء رها میشود و این جدایی از پایگاه روانی به فروریختن و اضمحلال شخصیت وی منجر می گردد. در چنین شرایطی ، او علاوه بر اینکه میخواهد جسم و جان خود را نجات دهد میل شدیدی به انتقام گیری از مسببین سرافکندگی و فرو ریختن آرزوهایش نیز دارد ، اما از آنجا که توانایی رویا رویی با قوه قاهره ای که اورا در چنگال گرفته ندارد تمام کینه و حس انتقام جویی خود را متوجه کسانی میسازد که نتوانسته اند نقش قهرمانی را مطابق تصویر رمانتیک و ذهنی او ایفا کنند و خود نیز همچون او قربانی این قوه قاهره شده اند.این انتقام گیری چنان شدید و کینه توزانه بود که دوربین ها نیز از ضبط آن شرم داشتند و شاید هم به همین دلیل است که آقای پرتوی میل به سکوت دارد. اگر این احتمال را به پذیریم میتوان گفت شخصیت فرو ریخته آقای پرتوی برای ترمیم خود و توجیه شیوه رفتارش در زندان نیازمند پوشش مناسبی است که با توسل به "تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی " فراهم میشود ، اما این پوشش و توجیه فقط میتواند خودر اورا فریفته و قانع کند

احتمال چهارم
آقای پرتوی اساسا و از ابتدای ورود به فعالیت سیاسی-تشکیلاتی فاقد مواضع فکری و سیاسی بوده و انگیزه اصلی وی در پیوستن به یک حزب سیاسی دارای برنامه و پشتوانه دستیابی به قدرت سیاسی چیزی غیر از مواضع فکری و سیاسی می باشد و "کاخ بلند آرزوهای" وی نیز کاخی است کاملا شخصی که درجهت ارضاء و تشفی آرزوها و تمایلات قدرت طلبانه و شورشگرانه بر افراشته شده است. دراینجا نیز همانند احتمال سوم آقای پرتوی پس از زندانی شدن و مشاهده اضمحلال جسمی و روانی شخصیت هایی که پایه ها و ستونهای کاخ رویایی وی بودند خود را پاک باخته دیده و و به فکر نجات تنها چیز ارزشمند باقی مانده برایش که همانا جان شیرین باشد می افتد. اما نجات جان شیرین در میان مخمصه ای چنین دهشتناک ، آسان و ارزان بدست نمی آید و بهایی بسیار گزاف و سنگین دارد که درجوابیه با عناوینی از قبیل اتهام های نا روا ، بدنامی و ناسزا از آن یاد میشود که گویا روح آقای پرتوی را می آزارند. تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی دراین حالت نیز تنها پوشش و توجیه ظاهرا آبرومندانه شیوه رفتار و اعمال ناشی از شکست و فروپاشی شخصیت زندانی سیاسی می باشد


احتمال پنجم
آقای پرتوی تا پیش از دستگیری بر مواضع خود باقی بوده و پس از زندانی شدن نیز در مواضع فکری وسیاسی وی تغییری به وجود نمی آید، اما او برای گریز ازشکنجه ، سلول انفرادی و اعدام مجبور میشود "تقیه" کرده و به ظاهر در مواضعش تجدید نظر نماید اما برای یک فعال سیاسی د رحد و اندازه وی این شیوه گریز در کوتاه مدت نمی توانست سودو نتیجه عمل درپی داشته باشد و تواب سازان خواهان "اثبات صداقت در عمل" میشوند و از اینجاست که آقای پرتوی همانند اسیری مسلوب الاختیار مجبور به اعمالی میگردد که از آن به عنوان "شیوه رفتار آقای پرتوی در زندان" یاد میشود و از آنجا که تهدید اعدام مثل شمشیر داموکلس بر بالای سرش آویزان میماند وی ناچار از ادامه همکاری با صاحبان جانش می گردد. یعنی ترس از شکنجه و مرگ موجب میشود آقای پرتوی علیرغم اعتقادش تسلیم قوه قاهره ای شود که سلطه اش را برتمام ابعاد شخصیت او می گسترد و به هرکاری که بخواهد وادارش می سازد. در پایان این ماجرا خود آقای پرتوی نیز نیم تواند تشخیص دهد که به چه چیزی اعتقاد دارد و به چیزی اعتقاد ندارد و اعمالی که انجام میدهد از کجا سرچشمه می گیرد

----------------------------------------------------------

اگر در بررسی نحوه تجدید نظر در مواضع زندانی سیاسی بطور اعم و آقای پرتوی بطور اخص احتمالات پنجگانه فوق را از نظر منطقی امکان پذیر بدانیم ، میتوانیم نتیجه گیری کنیم که از میان پنچ احتمال پیشگفته فقط در احتمال اول است که تجدید نظر در مواضع فکری و سیاسی صورت می گیرد و در چهار احتمال دیگر آنچه که رخ میدهد یا تسلیم ، شکست و فروپاشی شخصیت بوده و یا گریز ازپذیرش مسئولیت اعمال و نتایج آن در شرایط مشخص. در حالت اول نیز از آنجا که شخص تجدید نظر کننده در مواضع بجای علنی ساختن تغییر عقیده خود و تلاش برا اقناع دیگران راه مخفی کاری و متلاشی ساختن سازمان را در پیش میگیرد بنا به تعبیر رایج در ادبیات سیاسی ( به تعبیر بدبینانه ) "خائن" محسوب میشود و اگر چنین شخصیتی از یاران و رفقای سابق خود ناسزایی نیز بشنود بخاطر تجدید نظر در مواضع نیست بلکه بخاطر شیوه عمل پس از تجدید نظر در مواضع است