سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۴

توبه و تواب در زندانهای جمهوری اسلامی

آغاز
از عناصرمتشکله مهم زندانهای جمهوری اسلامی در دهه شصت عنصر " تواب " است . به جرات می توان گفت که در این دوره زندانی یافت نمی شد که اکثریت زندانیانش " تواب" نباشند. تواب کیست و توابها چرا و چگونه به وجود آمدند ؟ فرایند " توبه "چیست ؟ یک چریک یا مبارز سیاسی چگونه تواب میشود ؟ آیا زندانی سیاسی می تواند توبه کند ؟ انواع توابها کدامند؟ در این نوشتار سعی می کنم باب کند و کاو در این موضوعات را باز کنم.

درآغاز دهه شصت زندان ابزاری بود که ابتدا برای مهار جریان مبارزه مسلحانه "مجاهدین خلق" و سایر گروههای همراه این سازمان بکار گرفته شد . پس از ماجرای سی خرداد شصت ، طی چند هفته هزاران نفر در سراسر کشور دستگیر و زندانی شدند و بخش قابل توجهی از دستگیرشدگان به سرعت تیر باران گردیدند . موج وسیع دستگیری ها تا پایان تابستان همان سال با شدت ادامه داشت که تا پایان سال شصت و کشته شدن مرکزیت داخلی مجاهدین خلق ( موسی خیابانی و همراهانش ) بتدریج فروکش نمود.
در ماههای نخست سرکوب حرکت مسلحانه ، که ابعادش از مبارزه با جریان مسلحانه فراتررفته و کلیه گروههایی را که " محارب " تشخیص داده میشدند در بر گرفته بود ، وظیفه دستگاه سرکوب و زندان جمع آوری و امحاء فیزیکی و اعدام فوری " محاربین " و هوادارانشان بود و کمتر به تخلیه اطلاعاتی وامحاء شخصیتی دستگیر شدگان پرداخته می شد. در آن زمان بسیاری از دستگیر شدگان بدون آنکه هویتشان را افشاء کنند به استقبال جوخه اعدام میرفتند . در تابستان سال شصت هرشب در تلویزیون تصاویری از دستگیر شدگان پخش میشد و طی برنامه گفته میشد این عده در جریان درگیری خیابانی دستگیر شده اند و از "اطلاعات سی و شش میلیونی " خواسته میشد در تعیین هویت آنها همکاری کنند.

پس از مهار مبارزه مسلحانه و وارد شدن ضربات سنگین بر پیکر سازمانها و گروههای مخالف، دستگاه زندان و سرکوب فرصت یافت که به تخلیه اطلاعاتی کامل و امحاء شخصیت زندانیان بپردازد و با پیشرفتها و موفقیت هایی که در این مورد حاصل شد کم کم متولیان امر دریافتند که این روش بسیار سودمندتر ، نتیجه بخش تر و لذت بخش تر از روش محو فیزیکی مخالفین می باشد. بدین ترتیب بود که جریان تواب سازی آغاز گردید و تدریجا به خط اصلی دستگاه سرکوب و زندان تبدیل شد.

توبه و تواب

توبه و تواب واژه های قرآنی هستند. شخص گناهکار ، که به واسطه اعمال خلافش از خداوند دور شده و به ابلیس نزدیک شده است ، پس از درک گناه خود شرمسار گردیده و برای اعلام شرمساری بسوی خدای خود برمیگردد و تواب می شود ( اتوب الیک ). برگشت به سوی خداوند رحمان و رحیم بجز ترک گناه شرط دیگری ندارد ، در سنت ایرانی ریختن آب توبه برسر گناهگاری که توبه می کند بیانی است سمبلیک از شسته شدن گناهان و شروع زندگی جدید.

جریان توبه در مبارزه سیاسی از گونه دیگری است . یک مبارز سیاسی یا یک چریک در کشوری مثل ایران خود را نه در برابر خدا ، بلکه در برابر نظام و حکومتی می بیند که یا باید ساقط شود و یا طوری تغییر یابد که از نظر او قابل قبول باشد و مبارزه با آن برایش ارزش مهمی تلقی میشود. چنین فردی وقتی بدام همین حکومت بیفتد چه میتواند بکند ؟ یا باید مقاومت آشکار و علنی کرده و از اعتقادات و اعمال خود دفاع بکند ، یا تسلیم شده و توبه نماید و یا تظاهر به توبه کند وضعیت چهارمی نیز وجود دارد که زندانی نه توبه آشکار کند و نه دفاع آشکار. هریک از وضعیت های چهارگانه فوق با عناوین زیر در زندانهای جمهوری اسلامی مشخص می شدند : سرموضع ، تواب واقعی ، تواب تاکتیکی و منفعل.
زندانیانی که وضعیت اول را برمی گزیدند درصورت تعلق به سازمان مجاهدین یا گروههای دیگری که محارب شناخته می شدند در سالهای شصت و شصت و یک به سرعت تیرباران میشدند . کسانی که وضعیت های دیگر را انتخاب می کردند شرایط بسیار پیچیده ای را پیش روی داشتند و کوچکترین خطایی می توانست وضعیت آنهارا تغییر داده و در معرض خطر نابودی قرار دهد.

به نظر میرسد در جریانی که نام توبه واقعی برآن گذاشتم ، عمل توبه نوعی واکنش دفاعی روانی است که درجریان آن بخش ناخود آگاه ذهن زندانی طی فرایندی بسیار پیچیده بر بخش خود آگاه ذهن تغییراتی را تحمیل و اعمال میکند که در نتیجه آن زندانی خود را با انتظارات و ارزشهای زندانبان منطبق می سازدو بدین طریق از زیر فشار بارسنگینی که بر او وارد می شود رهایی می یابد. د رجریان توبه تاکتیکی نیز زندانی خودرا با خواست های زندانبان منطبق می سازد اما این انطباق ، برخلاف جریان توبه " واقعی " ، با هشیاری و آگاهی کامل صورت می گیرد. یعنی در این حالت زندانی نسبت به فشار سنگین و خطرناکی که براو وارد می شود آگاهی کامل دارد و میداند که این فشار ممکن است زندگی او را بر باد دهد، و یا میداند که او تحمل این فشار را ندارد و یا اصلا میل و انگیزه ای برای تحمل اینگونه خطر ها و فشار ها نداردو لذا با آگاهی کامل نقشه میکشد و با همرنگ ساختن خود با زندانبان اورا فریب میدهد. یعنی هم در توبه تاکتیکی و هم در توبه " واقعی" زندانی زندانبان را فریب میدهد ، اما در توبه " واقعی" علاوه بر فریب زندانبان ، خود زندانی نیز فریب میخورد.


توبه تاکتیکی
از آنجا که نظام ولایت فقیه خود را نایب امام زمان میداند و دشمنی با خود را دشمنی با پیامبر و خدا تلقی می کند و آنها را " محارب با خدا و رسول خدا " و " مفسد فی الارض " می نامد ، طبعا انتظار دارد دشمنانش اگر انتظار بخشوده شدن و زنده ماندن دارند توبه کنند و به دامن اسلام باز گردند و این برگشت قاعدتا باید به دامن ولی فقیه و کارگزاران وی باشد و در زندان این بازجوها و زندان بانان هستند که نقش خداوند را ایفا می کنند و آنها هستند که باید توبه زندانی بپذیرند. پس از درهم شکسته شدن مقاومت آشکار اکثریت زندانیان در برابر ضربات مرگبار دستگاه اطلاعاتی و زندان جمهوری اسلامی درنیمه دوم سال شصت جریان " توبه تاکتیکی " زندانیان و به ویژه مجاهدین خلق آغاز شد. در این دوره بسیاری ا ززندانیان هوادار مجاهدین و گروههای مشابه به محض ورود به زندان جامه توبه برتن کرده و بدل به تواب شده و" همکاری " با مامورین را آغاز میکردند . این توابین به تدریج کنترل زندانها برعهده گرفته ونقش دو سویه ای را بازی می کردند. دستگاه سرکوب ابتدا فریب توبه تاکتیکی را خورد و کار را تمام شده دید و با شوهای تلویزیونی و مطبوعاتی مارش پیروزی بر جبهه " کفر و نفاق " را به صدا درآورد. اما در واقع ماجراهای دیگری در حال تکوین بود. مجاهدین خلق تحت پوشش توبه تاکتیکی اقدام به ایجاد تشکیلات مخفی بین هواداران زندانی خود نموده وارتباط فعالی را با این تشکیلات برقرار ساختند. این تشکیلات تقریبا در اغلب زندانهای اصلی و بزرگ ایجاد شده بود و گستردگی آن بسیاری از هواداران این سازمان را دچار خود بزرگ بینی و خود شیفتگی نموده بود، به نحوی که سازمان خود را قادر مطلق می پنداشتند و بر این باور بودند که سازمان هروقت اراده کند میتواند آنها را از زندان خارج ساخته و مجددا به صفوف خود وارد کند. این وضعیت تقریبا تا اوایل سال شصت و دو ادامه داشت و طی این مدت تعداد قابل توجهی از اینگونه توابین از زندان آزاد شده و مجددا در ارتباط با سازمان مجاهدین به فعالیت پرداخته بودند.
طی این مدت دستگیری مجدد تعدادی از کسانی که به عنوان تواب از زندان آزاده شده و مجددا به فعالیت پرداخته بودند حساسیت اطلاعات و دادگاه انقلاب و بازجویان را برانگیخته و باعث شد حسن نیت و صداقت توابین زیر علامت سوال برود . با فشار مضاعفی که در جریان بازجویی ها به توابین دستگیر شده وارد آمد بخشی از آنها اطلاعاتی را در مورد تشکیلات داخل زندان در اختیار باز جویان گذاشتند . این سرنخ ها و اینکه درهرحال بخشی از توابین توبه شان تاکتیکی نبوده و همکاری واقعی با دستگاه اطلاعاتی و زندان داشتند و اطلاعات و اخبار زندان را مرتب گزارش می کردند به تدریج متولیان امر را متوجه وجود تشکیلات داخل زندان نمود.

تلاش برای واقعی کردن توبه
دستگاه اطلاعات و زندان از فریبی که به واسطه تواب نمایی زندانیان خورده بود برآشفت و در سال شصت ودو اقدام به متلاشی ساختن تشکیلات داخل زندان مجاهدین نموده و مسئولین اصلی را تیرباران کرد و چون درآن مقطع نمی توانست به امحاء فیزیکی همه زندانیان اقدام کند ، با تجربه ای که به واسطه همکاری زندانیان تواب اندوخته بود در صدد برآمد علاوه بر انتقام از مدعیان توبه جریان توبه تاکتیکی را به هر نحو ممکن به توبه واقعی تبدیل کند.

این تصمیم در زندانهای مختلف به روشهای گوناگونی به اجراء درآمد و نمودهای متفاوتی یافت که به شرایط محلی وابسته بود. شکل نهایی این تصمیم در زندان تبریر برپایی بند دربسته شماره 4 بود که در یادداشتهای دیگر به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.

نتیجه اقدام فوق این بود که زندانیان مجاهد که باردیگر در معرض خطر قرار گرفته بودند مجددا اظهار توبه و ندامت کرده و مدعی شدند که این بار "واقعا" توبه کرده اند. ولی دادگاه انقلاب و اطلاعات که هشیارتر از قبل شده بودند واقعی بودن این توبه جدید را باور نداشتند و خواهان اثبات عملی آن بودند. در این راستا دادگاه انقلاب به سازماندهی " توابین واقعی " اقدام نمود تا بدینوسیله بار دیگر ، و این بار بطور کامل و واقعی ، بر زندان مسلط گردد.
وظیفه اصلی تشکیلات توابین ، که بخش عمده اعضاء و مسئولین آن همان اعضاء سابق تشکیلات زندان بودند ، عبارت بود از عمل کردن به عنوان چشم ، گوش و بازوی دادگاه انقلاب و اطلاعات در میان زندانیا (اعم از مجاهد و غیر مجاهد) و تلاش برای وادار ساختن زندانیان به " مصاحبه " و اظهار ندامت علنی مجدد. "مصاحبه" عمدتا به خواندن انزجار نامه ای درمسجد زندان و دربرابر زندانیان اطلاق میشد که طی آن زندانی تشکیلات داخل و خارج زندان را مجددا محکوم میکرد و خود را شخصی فاقد فکر و اندیشه معرفی می نمود که بخاطر مسائل و عقده های شخصیتی وارد تشکیلات شده بود.
در این مرحله دستگاه اطلاعات و زندان موفق شدند با استفاده از تشکیلات توابین و فضای رعب و وحشت و یاس و سرخوردگی تقریبا کلیه زندانیان هوادار مجاهدین را وادار به مصاحبه و ابراز ندامت و انزجار نمایند. اما بتدریج این عقیده شکل گرفت ه این مصاحبه ها با تصمیم قبلی و گروهی زندانیان و به منظور لوث کردن نفس مصاحبه صورت گرفته است و در نتیجه بازهم منافقانه و تاکتیکی هستند. یعنی بسیاری از توابین جدید "تواب واقعی" نیستند.
این فکر از آنجا پدید آمد که برخی از توابین مصاحبه کرده در خلوت صحبتهایی می کردند که بوی "عدم خلوص در توابیگری" میداد ویا مثلا توابی که به پاداش مصاحبه و همکاری و سایر خدمات توابانه اش به مرخصی رفته بود خبری را از رادیوی مجاهدین به " دوستان محرم " خود نقل می کرد وهمه اینها از طریق آنتن های تشکیلات توابین به دادگاه انقلاب و اطلاعات گزارش میشد. ازسوی دیگر برخی از توابین نیز برای رهایی هرچه زودتر از زندان سوژه سازی کرده و با بزرگ نمایی و تحریف وقایع و حتی گزارشات دروغین به منظور انتقام گیری و تسویه حساب شخصی ذهنیت منفی متولیان دستگاه اطلاعات و زندان را نسبت به توابین جدید و مصاحبه های دسته جمعی تشدید میکردند. آنها میخواستند اثبات کنند که درجه خلوص توابیتشان از سایرین بالاتر و مستحق دریافت پاداش هستند. در این دوره تملق و چاپلوسی نسبت به مسئولین دادگاه ، زندان و اطلاعات در میان توابین به رقابتی ننگین تبدیل شده بود، بطوریکه هنگام ورود دادیار زندانیان سیاسی (جوانکی عقده ای به نام زین العابدین تقوی ) به داخل بندهای سیاسی توابین برایش صلوات ودرود میفرستادند و برخی حتی کفشهای اورا دستمال می کشیدند.

در چنین فضایی کسانی که مصاحبه و ابراز ندامت وانزجار کرده بودند و حتی با تشکیلات توابین همکاری عملی داشتند برای اثبات صادقانه بودن این کارها و نمایش درجه بالای خلوص توابیت خود تحت فشارهای روانی شدید قرار گرفته و مجددا تن به مصاحبه و ابراز ندامت میدداند و در برابر زندانیا " اعتراف " می کردند مصاحبه قبلی آنها قلبی و خالصانه نبده و خط نفاق و زنگارهای سازمانی سابق برآن سایه افکنده بود و حال در اثر ارشادات برادر بزرگ زین العابدین تقوی و با کمک توابین واقعی و مقربین دادگاه واطلاعات و فضای عطر آگینی که بوجود آورده اند بخود آمده و ناخالصی های قبلی خود را افشاء کرده و زنگارهای نفاق را می زداید و از این پس تواب واقعی خواهد بود. بودند از اینگونه توابین که چهار بار مصاحبه پس داده بودند ولی ناخالصی شان بطور کامل بر طرف نشده بود.

پذیرش مصاحبه مراحل متعددی داشت . زندانی آماده برای مصاحبه مدتی از همه دوری میکرد و فقط با افراد خاصی از توابین واقعی مراوده میکرد و قیافه ای عارفانه و ملکوتی بخود می گرفت و با ارشاداتی که دریافت می کرد اقدام به تهیه متنی برای خواندن در تریبون مسجد می نمود. در صورت تائید مصاحبه توسط رابط تعیین شده مسئول تشکیلات توابین که رابط دادگاه و اطلاعات هم بود مصاحبه را بررسی میکرد و درصورت تائید مصاحبه را به اطلاعات و دادگاه میفرستاد. در بسیار موارد مسئول تشکیلات برای اثبات کنترل و برتری خود مصاحبه را رد میکرد و به فراخور حال مصاحبه کننده خواستار تغییراتی میشد. دادگاه نیز در موارد زیادی مصاحبه را جهت اصلاح و بهترشدن رد میکرد . ایراد ها اغلب به عدم شدت کافی در ابزاز انزجار یا لجن مالی کردن دیگران مربوط میشد.
در چنین فضاو شرایطی بود که دادگاه انقلاب تبریز با کمک و رهنمود " توابین واقعی " برای درهم شکستن کامل مقاومت و شخصیت زندانیان ( اعم از مجاهد ، توده ای ، فدایی و ... ) و برای "حل قطعی مساله زندان تبریز" دست به اقدام جدی زده و از طریق تقوی دادیار زندان اعلام داشت که بندی تشکیل خواهد داد که بند " صم و بکم" خواهد بود. بدین ترتیب بند در بسته شماره 4 در زندان تبریز ایجاد شد که به مدت پنج سال از سال شصت و چهار تا شصت و هشت به تولید تواب واقعی مشغول بود.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

be na za re man pade de ye TAVABIN ja yee bar resi va tah ghegh darad.